دخترکمدخترکم، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

دخترم بهانه لحظه های بهتر زیستن

دخترکم

-دخترکم ، بزرگ میشوی و آنقدر زمان سریع میگذرد که باورمان نمیشود ، هم مشتاق بزرگ شدنت هستم و هم دلم برای دخترک کوچکم تنگ میشود ، برای وقتی که به قول خودت baby بودی ، دخترکم بزرگ شو اما کودکی را از خودت نگیر هیچوقت ، کودک که هستی با کوچکترین بهانه ای میخندی ، زود ناراحتیت تمام میشود ، زود اشکت تمام میشود ، زود فراموش میکنی و دنیایت همه خوش زیستن است.......دخترکم دنیای بزرگترها دنیای بیچیده ای است ، نمیگویم خودت را درگیرش نکن ، شاید نشود، شاید نتوانی ، شاید نگذارند، اما تمام سعی خودت را بکن تا آنقدرها هم غرقش نشوی ، کودکی کنی راحت بیش میرود ، خوشتر بیش میرود....

- راوی میشوم لحظه هایت را .....آدمها گاهی دلشان میخواهد فارغ از هر دغدغه ای ورق بزنند خاطره هایشان .....شاید تو هم دلت بخواهد .....شاید من هم .....

 

شیرین نامه خواب

- زهی خیال باطل من که فکر کردم وعده جایزه های متعدد تو را به سوی خوابی آرام و بی بهانه میبرد ، خلاصه بگویم بردمت برای خواب با تمام تشریفات ....مدتی تو تختم ساکت موندم تا تو بخوابی و بعد چراغی روشن کردم تا شروع به مطالعه برای ازمونی که در راه است اما دریغ از آرامش....بله تو امدی و شروع کردی و جزوه من بر شد از حرفهای تغز دخترکی که کاملا میداند چطور دل مادر را ببرد و مطالعه امشب ما نیز بر باد رفت و الان دیگر تو خوابی و من بیدار نوشتن برایت : - زهی خیال باطل من که فکر کردم وعده جایزه های متعدد تو را به سوی خوابی آرام و بی بهانه میبرد ، خلاصه بگویم بردمت برای خواب با تمام تشریفات ....مدتی تو تختم ساکت موندم تا تو بخوابی و بعد چراغی روشن کردم ...
30 بهمن 1391

14. حرفهای شیرین تر از قند

                                                            - جوجه من حرف که میزنی یکی باید منو بگیره نخورمت.حتی چند ماه قبل از سه سالگیت هم کامل صحبت میکردی و خیلی از اضطلاحات بزرگترها رو استفاده میکردی - استدلال میکنی و خیلی سریع مسائل رو حلاجی میکنی و یه راه حل بیدا میکنی . البته مثل همه بچه ها اشتباهات تلفظی خاص خودت رو داری ولی معمولا با یکی د...
22 آذر 1391